دانلود آهنگ ره ز شب نشناخت، در ظلمت نشست. احمد شاملو

یکشنبه - 30 اکتبر 2022
دانلود آهنگ ره ز شب نشناخت، در ظلمت نشست. احمد شاملو

با ما باشید با 💕 دانلود اهنگ با ره ز شب نشناخت، در ظلمت نشست. راز عاشقانه ای دارم با صدای احمد شاملو به همراه تکست و بهترین کیفیت ♪

Download Old Music BY : AHMD SHAMLV | RH Z SHB NSHNAKHT، DR ZLMT NSHST. With Text And 2 Quality 320 And 128 On labkhandmusic.ir

مرغی از اقصای ِ ظلمت پر گرفت 🎘💕

شب، چرائی گفت و خواب از سر گرفت.

مرغ، وائی کرد، پر بگشود و بست 🎘💕

راه ِ شب نشناخت، در ظلمت نشست.

□ 🎘💕

من همان مرغ‌ام، به ظلمت باژگون

نغمه‌اش وای، آب‌خوردش جوی ِ خون. 🎘💕

دانه‌اش در دام ِ تزویر ِ فلک

لانه بر گهواره‌ی ِ جنبان ِ شک. 🎘💕

لانه می‌جنبد وزاو ارکان ِ مرغ،

ژیغ ژیغ‌اش می‌خراشد جان ِ مرغ. 🎘💕

ای خدا! گر شک نبودی در میان

کی چنین تاریک بود این خاک‌دان؟ 🎘💕

گر نه تن زندان ِ تردید آمدی

شب پُراز فانوس ِ خورشید آمدی. 🎘💕

من همان مرغ‌ام که وای آواز ِ او 🎘💕

سوز ِ ماءیوسان همه از ساز ِ او

او ز شب در وای و شب دل‌شاد از اوست 🎘💕

شب، خوش از مرغی که در فریاد از اوست،

گاه بالی می‌زند در قعر ِ آن 🎘💕

گاه وائی می‌کشد از سوز ِ جان.

خود اگر شب سرخوش از وای‌اش نبود 🎘💕

لاجرم این بند بر پای‌اش نبود.

وای اگر تابد به زندان‌بان ِ ریش 🎘💕

آفتاب ِعشقی از محبوس ِ خویش!

□ 🎘💕

من همان مرغ‌ام، نه افزون‌ام نه کم.

قایقی سرگشته بر دریای ِ غم: 🎘💕

گر امیدم پیش رانَد یک نفس

روح ِ دریای‌ام کشانَد بازپس. 🎘💕

گر امیدم وانهد با خویشتن

مدفن ِ دریای ِ بی‌پایان و، من! 🎘💕

ور نه خود بازم‌نهد دریای ِ پیر

گو بیا، امید! و پاروئی بگیر! 🎘💕

خود نه از امید رَستم نی ز غم

وین میان خوش دست‌وپائی می‌زنم. 🎘💕

من همان مرغ‌ام که پر بگشود و بست 🎘💕

ره ز شب نشناخت، در ظلمت نشست.

نه‌ش غم ِ جان است و نه‌ش پروای ِ نام 🎘💕

می‌زند وائی به ظلمت، والسلام.

(از کتاب باغ آینه) 🎘💕

🎘💕

مرغی از اقصای ِ ظلمت پر گرفت 🎘💕

شب، چرائی گفت و خواب از سر گرفت.

مرغ، وائی کرد، پر بگشود و بست 🎘💕

راه ِ شب نشناخت، در ظلمت نشست.

□ 🎘💕

من همان مرغ‌ام، به ظلمت باژگون

نغمه‌اش وای، آب‌خوردش جوی ِ خون. 🎘💕

دانه‌اش در دام ِ تزویر ِ فلک

لانه بر گهواره‌ی ِ جنبان ِ شک. 🎘💕

لانه می‌جنبد وزاو ارکان ِ مرغ،

ژیغ ژیغ‌اش می‌خراشد جان ِ مرغ. 🎘💕

ای خدا! گر شک نبودی در میان

کی چنین تاریک بود این خاک‌دان؟ 🎘💕

گر نه تن زندان ِ تردید آمدی

شب پُراز فانوس ِ خورشید آمدی. 🎘💕

من همان مرغ‌ام که وای آواز ِ او 🎘💕

سوز ِ ماءیوسان همه از ساز ِ او

او ز شب در وای و شب دل‌شاد از اوست 🎘💕

شب، خوش از مرغی که در فریاد از اوست،

گاه بالی می‌زند در قعر ِ آن 🎘💕

گاه وائی می‌کشد از سوز ِ جان.

خود اگر شب سرخوش از وای‌اش نبود 🎘💕

لاجرم این بند بر پای‌اش نبود.

وای اگر تابد به زندان‌بان ِ ریش 🎘💕

آفتاب ِعشقی از محبوس ِ خویش!

□ 🎘💕

من همان مرغ‌ام، نه افزون‌ام نه کم.

قایقی سرگشته بر دریای ِ غم: 🎘💕

گر امیدم پیش رانَد یک نفس

روح ِ دریای‌ام کشانَد بازپس. 🎘💕

گر امیدم وانهد با خویشتن

مدفن ِ دریای ِ بی‌پایان و، من! 🎘💕

ور نه خود بازم‌نهد دریای ِ پیر

گو بیا، امید! و پاروئی بگیر! 🎘💕

خود نه از امید رَستم نی ز غم

وین میان خوش دست‌وپائی می‌زنم. 🎘💕

من همان مرغ‌ام که پر بگشود و بست 🎘💕

ره ز شب نشناخت، در ظلمت نشست.

نه‌ش غم ِ جان است و نه‌ش پروای ِ نام 🎘💕

می‌زند وائی به ظلمت، والسلام.

(از کتاب باغ آینه) 🎘💕

🎘💕

پخش آنلاین همین موزیک

شما هم نظری ارسال کنید

نظر ها بسته شده اند